عزتنفس بهتر است یا اعتمادبهنفس؟
مهمترین نکته این مقاله این است، در انتخاب بین اعتمادبهنفس و عزتنفس، باید نقش اصلی را به عزتنفس داد اما این دلیل نمیشود که اعتمادبهنفس را فراموش کنیم، هردوی این موارد مهم و مکمل هم هستند و اعتمادبهنفس اگر بر روی بستر عزتنفس ایجاد شود قطعاً باعث تجربه زندگی بهتری خواهد بود. بگذارید بیشتر توضیح بدهم.
دلیل اینکه خواستم این مقاله را بنویسم، تماشای فیلم زیبای "Green Book" که توانست جایزه اسکار بهترین فیلم سال 2019 را به خود اختصاص بدهد است. در فرصتهایی که برایم پیش میآید فیلمهایی را تماشا میکنم و نکات مهم فیلمها را با دیدگاه خودم برای بهبود رشد فردی بررسی و تحلیل میکنم. چند روز قبل که فیلم کتاب سبز را دیدم، آنقدر موضوع بررسی و تقابل تا توافق بین عزتنفس و اعتمادبهنفس را در آن خوب و کامل دیدم که حیفم آمد روی این موضوع وقت نگذارم و توضیحات لازم را از دیدگاه خودم نگویم.
بحث این مقاله کارشناسی و بررسی فیلم نیست، من تخصص آن را ندارم، اما برای گفتن موضوع مقاله مجبورم راجع به داستان فیلم صحبتی بکنم. در فیلم کتاب سبز که یک فیلم داستان واقعی است، به یکی از سفرهای دان شرلی پیانیست معروف آمریکایی که سیاهپوست است، میپردازد. البته او شخصیت اصلی فیلم نیست، بلکه شخصیت اصلی فیلم یک سفیدپوست قلدر آمریکایی به نام تونی لیپ است که اصالت ایتالیایی دارد.
فیلم داستان تور ۱۹۶۰دان شرلی به همراه تونی لیپ که راننده و محافظ او بود را در جنوب آمریکا به تصویر میکشد.
سوای داستان و نقدهایش من فقط به بحث اصلی خودم میپردازم، چیزی که در این فیلم مشخص است، تونی مصداق یک فرد دارای اعتمادبهنفس بالاست و دان شرلی مصداق یک فرد دارای عزتنفس بسیار بالاست. تقابل این دو نفر و تأثیرگذاریشان بر یکدیگر را کارگردان بهخوبی نشان داده است.
تونی مظهر داشتن اعتمادبهنفس است و کارهایی را میکند که نشان از اعتمادبهنفس بالای او را دارد. او در بحثها و دعواها، خود را مطرح میکند و سعی در به دست آوردن برتری، که خود را لایق آن میداند دارد. او در خیلی از جاها راحت و با توجه به طبیعت خودش رفتار میکند و از لذتهای خودش تا حد امکان دست برنمیدارد. درجاهایی از فیلم واقعاً انساندوست دارد که مانند او قدرتمند وبی خیال و موردتوجه باشد. او در بسیاری از مواقع،ناخودآگاه میخواهد برتریاش را اثبات کند.
اما دان فردی است که بیشتر پیگیر هدف خودش است، ترسهایی دارد، شخصیتی آرام و کم سروصدا، تا حد امکان از مطرح کردن خودش بهجز در زمان اجرای موسیقی گریزان است. قانونمند است و مقررات خود را دارد، در ظاهر فرد با ادعایی به نظر نمیرسد، ولی دوست دارد به هدفی بزرگتر از کارش برسد. او در کارش دارای اعتمادبهنفس بالایی است اما مهمتر از توانایی اجرایش او پیگیر ایجاد ارزش برای خودش و هم نوعانش است و دوست دارد، ارزشمند باشد و ارزشمند زندگی کند، این موضوع از عزت نفس کنار اعتماد به نفش خبر می دهد. توصیه میکنم حتماً فیلم را نگاه کنید. به ادامه بحثم بپردازم.

همانطوری که گفتم: عزتنفس با اعتمادبهنفس تفاوت دارد. درعینحالی که به هم وابسته هستند، هرکدام تعریف و تأثیر خود را در زندگی ما دارند. گاهی این دو حتی باهم در تضاد هستند! در دوره بهبود عزتنفس واعتمادبهنفس گفتهام"لزوماً فرد دارای اعتمادبهنفس، عزتنفس بالایی نخواهد داشت". هردوی اینها قابلآموزش و یادگیری هستند و تا وقتیکه فردی دریکی از این دو ضعف داشته باشد شرایط سختتری را تجربه خواهد کرد.
فرد دارای اعتمادبهنفس در ظاهر از زندگیاش لذت بیشتری میبرد. او میتواند خود را بهتر و راحتتر عرضه کند، در جامعه پر رو تر است و در ظاهر بیشتر مورد اقبال و تائید مردم قرار میگیرد. می تواند برای خودش بروبیا و دارو دستهای داشته باشد و در جمعها بهخوبی موردتمجید وستایش قرار بگیرد و عموم مردم فرد دارای اعتمادبهنفس را خیلی محبوبتر از فرد دارای عزتنفس میدانند. ولی اعتمادبهنفس صرف، فرد را وابسته به دیگران میکند، او نیازمند تائید و تمجید و تحویل گرفتن میشود و به همین خاطر کارهای زیادی جهت به دست آوردن این نیاز انجام میدهد.
البته موضوع مهم اینجاست فرد با عزتنفس بالا دیر یا زود اعتمادبهنفس اش را بهتر میکند. چون خود را لایق زندگی بهتر میداند، شروع به انجام کارهایی برای بهبود اعتمادبهنفس اش میکند. اما فرد دارای اعتمادبهنفس بالا احتمال دارد که هیچوقت عزتنفس بالایی را تجربه نکند. با چند مثال توضیح بدهم تفاوت بین اعتمادبهنفس و عزتنفس روشن میشود.
در اولین مثالم از شما میخواهم یک دزد حرفهای را تصور کنید. این فرد دارای توانایی و مهارت بالایی در کار دزدی است، و پرواضح است که با اطمینان بیشتر و قویتری نسبت به یک فرد عادی این کار را انجام میدهد و نسبت به انجام بهتر این کار اطمینان دارد. یک دزد حرفهای اعتمادبهنفس بالایی دارد ولی آیا میشود گفت که این فرد کار درستی را انجام میدهد؟ جواب قطعاً منفی است. دزدی کار اشتباهی است و یک دزد مطمئناً عزتنفس پایینی دارد چون کاری که انجام میدهد کار ارزشمندی نیست!
مثال دوم داستان، خاطره منتسب به آقای پرویز پرستویی است. نمیدانم موضوع چقدر درست یا غلط است اما پشتصحنه آن (مخصوصاً در پاراگراف اول) موضوع تفاوت اعتمادبهنفس و عزتنفس به چشم میخورد. داستان را در اینجا میتوانید بخوانید:
"یادمه هشت سالم بود،یه روز از طرف مدرسه بردنمون کارخونه تولید بیسکوییت، ما رو به صف کردن و بردنمون تو کارخونه که خط تولید بیسکویت رو ببینیم، وقتی به قسمتی رسیدیم که دستگاه بیسکویت میداد بیرون، خیلی از بچه ها از صف زدن بیرون و بیسکویتایی که از دستگاه میزد بیرون رو ورداشتن و خوردن، من رو حساب تربیتی که شده بودم میدونستم که اونا دارن کار اشتباه و زشتی میکنن، واسه همین تو صف موندم، ولی آخرش اونا بیسکویت خورده بودن و منی که قواعدو رعایت کردم هیچی نصیبم نشده بود!
الان پنجاه سالمه ،اون روز گذشت ولی تجربه اون روز بارها و بارها تو زندگیم تکرار شد،خیلی جاها سعی کردم که آدم باشم و یه سری چیزا رو رعایت کنم، ولی در نهایت من چیزی ندارم و اونایی که واسه رسیدن به هدفشون خیلی چیزا رو زیر پا میذارن از بیسکوییتای تو دستشون لذت میبرن، از همون موقع تا الان یکی از سوالای بزرگ زندگیم این بوده و هست که خوب بودن و خوب موندن مهمتره یا رسیدن به بیسکوییتای زندگی؟ اونم واسه مردمی که تو و شخصیتت رو با بیسکوییتای توی دستت می سنجند!"
بحث اعتمادبهنفس و عزتنفس خالص در این داستان نیز به چشم میخورد، گاهی افرادی که اعتمادبهنفس کاذب دارند، جرئت میکنند و کار غلط را انجام میدهند و از نتیجه آن بهرهمند میشوند، درحالیکه افراد دارای عزتنفس، به دلیل رعایت موضوع خود ارزشمندی در ظاهر دچار مشکل میشوند و گاهی به نیازی که برایشان ایجادشده نمیرسند.

در ظاهر انگار اعتمادبهنفس خالص بهتر از عزتنفس خالص عمل میکند به قول بیت عامیانهای که معروف است:
نعمت روی زمین قسمت پررویان است خوندل میخورد آنکس که حیایی دارد!
ولی آیا واقعاً افرادی که اعتمادبهنفسشان اعتماد به سقف است واقعاً اوضاع بهتری از افراد دارای عزتنفس دارند؟ آیا آنها در نهایت برنده میدان واقعی زندگی هستند؟ یا اینکه افراد دارای عزتنفس دیر یا زود به ارزشمندی بیشتری دست پیدا خواهند کرد؟
پاسخ با مثال سوم معلوم میشود:
صحنه معروفترین حادثه حماسی ما شیعیان را به یاد بیاورید. "قیام امام حسین (ع)" را میگویم، آنجا مظهر عالی و کامل مواجه عزتنفس کامل با اعتمادبهنفسهای ظاهری است. و فردی که عزتنفس داشت نامش به نیکویی در جهان مانده است!
یکی از رازهای ماندگاری قیام امام حسین (ع) همین بحث نشاندهنده اولویت عزتنفس بر اعتمادبهنفس است! امام حسین (ع) با تمام عزتنفس در مقابل اعتمادبهنفس دشمنانش میایستد. یکی از برتریهای امام حسین ویارانش، عزتنفس فوقالعاده آنهاست. ذات عزتنفس یک ذات الهی است و فردی که عزتنفس دارد نهتنها در اعتمادبهنفس درجات بالایی را دارد، بلکه به نسبت به اعتمادبهنفس کاذب دیگران در جایگاه قدرتمندی نیز قرار دارد. اعتمادبهنفس به خودخواهی انسانها وصل میشود. خودخواهی ذاتاً بد نیست اما در اکثر مواقع برای فردی که عزتنفس ندارد عامل آزار و اذیت خود و دیگران است.

عزتنفس به روح الهی ما وصل است و با خود علاوه بر ارزشمندی ظاهری، ارزشمندی وجودی نیز دارد.
اعتمادبهنفس یک خاصیت دیگری دارد که تفاوت آن با عزتنفس را بیشتر مشخص میکند. اعتمادبهنفس نسبی و وابسته به محیط و مهارت است. فرد دارای توانایی و مهارت در یک کار با اعتمادبهنفس خوبی عمل میکند و بهاصطلاح دارای غرور استادکاری است، اما همین فرد در کاری که مهارت ندارد اعتمادبهنفس کمتری دارد. یا خود ما در محیطهایی که افرادی با شرایط مشابه و یا پایینتر باشند راحتتر عمل و رفتار میکنیم و با اعتمادبهنفس تر هستیم، تا درجاهایی که غریبه هستیم و یا افرادی قویتر و بزرگتر از ما هستند. اما عزتنفس نسبی و وابسته به محیط و مهارت نیست. فردی که به خودش ارزش قائل است سعی میکند این ارزش را در همهجا رعایت کند. اگر فیلم شکستناپذیر(unbroken 2014) را نگاه کرده باشید این موضوع برای شما قابللمستر خواهد شد. آنجا هم اتفاقهای زیادی بین یک اسیر و فرد مسئول اردوگاه اسرا میافتد و در آخر فردی که عزتنفس بالاتری دارد برنده است، هرچند در ظاهر قدرت در دست فرد دارای اعتمادبهنفس است. پیشنهاد میکنم این دو فیلم را نگاه کنید و اگر دوست داشتید محصول عزتنفس را نیز از لینک آن مشاهده و بررسی کنید.

لطفا این موارد را نیز مشاهده نمایید:
دوره بهبود عزتنفس واعتمادبهنفس